کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : سیدپوریا هاشمی     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

دست بر دامان آن زن می‌شوم کز شوکتش            قـرن‌ها افتاده هر مردی به پای عـزّتش

قدر اگر زهراست! قدر فاطمه این دختر است            باخبر هرگـز نباشد هیچکس از قـیمتـش


با همان دستی که آتش را گرفت از خیمه‌ها            آبرو بـخـشـیـده ابـراهـیـم را بـا مـلـتـش

آستین‌پاره نه با خود ذولفقار آورده است            کاخ اسـتبداد را ویـران کـند با قـدرتش!

می‌نویسند عالمان از معجزات خطبه‌اش            می‌نـشیـنند اولیا هر روز پای صحـبتـش

سوختن پای حسین از واجبات زینب است            او بلا را می‌خـرد هر قدر باشد قـیمتـش

بین این بزم عزا هرکس حسینی می‌شود            مطـمئناً بوده با امـضای زینب دعـوتش

چادرش را بر کمر می‌بـنـند و بالای تل            منتـظر می‌ایـسـتد پس کی بیاید نوبـتـش

سهم آبـش را مـیان بچه‌ها تـقـسیـم کـرد            تشنه‌تر بود از همه حرفی نمی‌زد از عطش

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَسُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر شأن انبیاء الهی و پیروی از فرامین و آموزه‌های ائمّه، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

می‌نویسند عالمان از معجزات خطبه‌اش            می‌نـشیـنند انبـیا هرروز پای صحـبتـش

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خروج از کربلا

شاعر : سعید بیابانکی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن قالب شعر : غزل

کیست این زن، اینکه بر بالای منبر ایستاده            در میان این همه شمشیر و خنجر ایستاده

کیست این زن، اینکه با تیغ زبان آتشینش            روبه‌روی صاحبان سبحه و زر ایستاده


گرچه از دشمن فراوان زخم خورده داغ دیده            مـثـل کـوهـی بـاز هم الله‌اکـبـر، ایسـتاده

گاه بالای سر سرهای بی‌تن گریه کرده            گـاه بـالای سرِ تـن‌های بی‌سـر ایـسـتاده

در کلامش خشم و آرامش تو گویی توأمانند            آری آری آن طرف انگار حیدر ایستاده

کیست این زن، زینب کبراست یا زهرای ثانی            این‌که در این مسجد بی‌بام و بی‌در ایستاده

زن مگو، بنت‌الجلال اخت‌الوقاری آسمانی            مثل کوه محـکـمی پشت بـرادر ایسـتاده

با وجود آن همه زخم زبان از اهل کوفه            راست‌قـامت عـین عـباس دلاور ایستاده

خم به ابرویش نیامد از ملامت‌های دشمن            بر سر حکـم الهـی چون پیـمبـر ایستاده

کیست این زن، این‌که چون سروی میان آتش و دود            با وجـود آن هـمـه داغ مـکـرر ایـسـتاده

شام، تاریک است و خیل کوفیان در شب شناور            زینب اما مثـل ماهی روی منبر ایستاده

زینب است این دختر حیدر که از مردان عالم            آری آری، یک سر و گردن فراتر ایستاده

پرچـم شاه شـهـیدان تا ابـد بـالاست بـالا            بر سر پیمان خود تا صبح محشر ایستاده

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

هستی‌اش را داد تا محفوظ باشد معجرش            مثـل کـوهی ماند پای اعـتـقاد و بـاورش

وقت بیرون رفتن از خانه، حسین و مجتبی            با یـل اُمُّ الـبـنـین بـودند در دور و برش


هـاجر و آسـیـه را دیـدم که می‌آموخـتـند            با چه شوقی درس عفّت را به پای منبرش

دختر نور است این بانو و بی‌شک آفتاب            می‌شود مانند شمعی بی‌رمق در محضرش

اسم او ذکر شب و روز همه آئینه‌هاست            عـصمت الله است این آئـینه نام دیگرش

حضرت زهرای اطهر مظهر حُجب و حیاست            ارث برده این عقیله حُجب را از مادرش

حضرت زهرای اطهر آنکه پیش کور هم            چادرش را برنخواهد داشت از روی سرش

هر کسی در این جهان از عفتش دم می‌زند            یا به زهرا اقتدا کرده ست یا بر دخترش

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده شاعر محترم است اما با توجه به اینکه خداوند برای حضرت مریم در قرآن کریم جایگاه خاص در نظر گرفته و دو بار با عبارت اصطفاک حضرت مریم را برتری بخشیده است » يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى‌ نِساءِ الْعالَمِينَ‌»  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق بیشتر با آیات قرآن و انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

مـریـم و آسـیـه را دیـدم که می‌آموخـتـند            با چه شوقی درس عفّت را به پای منبرش

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا باقریان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسمط

کیست این بانو که بر دلها خدایی می‌کند            کِـشـتیِ بـی‌بـادبـان را نـاخـدایی می‌کـنـد
هرکه گوید یاحسین او را هوایی می‌کند            آنکه امشب باز ما را کـربـلایی می‌کـند


دختر یعسوب دین حیدر، مسلّم زینب است

قافله سالار، بعد از حضرت ارباب، اوست            آنکه دارد یک دل آزرده و بی‌تاب، اوست
آنکه اِستاده چو کوهی در دل گرداب، اوست            روضه‌خوانِ کربلا و نیزۀ مهتاب اوست
آنکه دارد سینه‌ای آکنده از غم زینب است

اینکه افـتـاده به پـایش وسـعـت کـربـبلا            لابه لای نـیـزه‌ها می‌رفـت امـا بی‌صـدا
رفت اما سوخت جانش در میان خیمه‌ها            یک نگاهش روی محمل جانب خون خدا
بینِ گودال آنکه دیده داغ اعظم زینب است

بین خیمه معجرش آتش گرفت و دم نزد            گوشۀ چـشم تـرش آتش گرفت و دم نزد
گیسوان خواهرش آتش گرفت و دم نزد            از عطش بال و پرش آتش گرفت و دم نزد
آنکه دارد در دلش شورِ محرّم زینب است

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید رضا جعفری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

زینب فرشته بود و پر خویش وا نکرد            این کـار را بـرای رضـای خـدا نکـرد

پر می‌گشود اگر، همه را باد برده بود            سـیـمـرغ بود و جـلـوۀ بی‌انتـهـا نکـرد


این کربلا چه بود که جز این مسافرت            او را ز جانِ عـزیـزتر خود جدا نکرد

یـاد رقـیه حـرف گـلـوگـیر زینب است            حرفی که تار صوتی او خوب ادا نکرد

آری غــذا نـداشـت ولـی در تـمــام راه            یک‌بار هم نـماز شـبـش را قـضا نکرد

بیـگـانـه بـر غـریـبی زینب سـلام کرد            کـاری که هـیـچ رهـگـذر آشـنـا نکـرد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمدمهدی خان‌محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : قصیده

دمـیـد گـرد و غـبـار سـپـاهـیان سحـر            گرفت قـلـعـۀ شـب را طـلـیـعـۀ لشکر

در ازدحـام فـلک، برقِ فجـر پـیدا شد            رها شدند از آن تـیـرگی هـزار اخـتـر


سپیده سر زد و با دست مهربانی خویش            کشید پرده‌ای از نور روی قرص قمر

به دوش کـوه بر آمـد مـلـیـکۀ مـشـرق            طلوع کرد و جهان را گرفت سرتاسر

به شکر فتح خودش بر سر زمین پاشید            بـدون هـیچ دریـغـی هـزار سـکّـۀ زر

چه خلقتی‌ست؟ شگفتا! چه آیه‌ای؟ عظمی!            به فـتح صبح قـسم خـورده خالق اکبر

قسم به صبح که خورشید شام، زینب بود            بـزرگـوار، شکـوه‌آفـرین، بـلـند نـظـر

به هوش باش که برخاست محکمات علی            بلـند شد که قـیـامـش به پا کـند محـشر

بلند شد، سخـنـش را نشـاند بر کـرسی            نـیاز نیست که باشد خـطیب بر مـنـبر

بلـند شد، هـمه بت‌ها به لـرزه افـتادنـد            مگر که رفت علی روی دوش پیغمبر؟

کـلام موجـز او واژه واژه پُـر اعجـاز            به گـوش می‌رسـد آیـات سـورۀ کـوثر

شـبـیه بود به تـسـبـیح، رشـتۀ سخـنش            به جای لفظ به هم وصل کرده دُرّ و گهر

مگر که روح الامین سورۀ قیامت خواند            که کاخ ظلم شد از این کلام زیر و زبر

خـطاب کـرد: اَنا بِنـتُ قـامِـعِ الـکَـفَـرة            وَرِثتُ حُجبَ الکوثَر وَ مَنطِـقَ الحـیدر

منم همان که جگـرگوشۀ نـبی خداست            تویی نـوادۀ آن زن که می‌درید جـگـر

رسـیده کار به جـایی که هـم‌کلام تـوأم            منی که هم‌سخنم نیست از مَـلَک کمتر

کنیزهای تو در کاخ‌ها نشسته به تخت            عـزیزهای پیـمـبر اسـیـر کـوه و کـمر

اسیر در غـل و زنجـیر کودکان یتـیم؟            ندای روح الامین می‌رسد: فَـلا تَقهـر!

به پـای خـطـبـۀ غـرّاءِ ذوالـفـقـاری او            سـپاه شب‌زده انـداخت بـی‌اراده سـپـر

هنوز می‌رسد از شام، برق خورشیدش            اگر مسافـر صبـحی، بـبـند بـار سفـر!

مرکّب و قلم و کاغذ و مضامین، سرخ            رسانده نامۀ خـون را کـبوتری بی‌سر

من الغریب می‌آید، نمانده وقت خضاب            حـبیب‌های حـرم را خـبر کـنـید، خبر!

مدافـعـان حـرم بـوده‌ایـم نـسل به نـسل            رسیده قـبضۀ شمـشیر از پدر به پـسر

اگر چه سر بدهد، قصّه‌اش به سر نرسد            که شیعه حُبّ عـلی را گرفته از مـادر

چه می‌شود که علی جان! به ما سری بزنی            شهـیـد چـشـم تـو بـاشـیـم لحـظـۀ آخـر

حکایت من و عشق تو همچنان باقی‌ست            اگر چه بـاز به پـایـان رسید این دفتـر

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمدجواد غفورزاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

چون او کسی به راه وفـا یاوری نکرد            خون جگـر نخـورد و پـیام‌آوری نکرد

زینب، که مثل او کـسی از داغ دیـدگان            با اشک چشم خویش، گهرپروری نکرد


بعـد از وداع روز دهـم، بـا سـتـارگـان            کـوتاهی از وظـیـفۀ هـم‌سنگـری نکرد

در حـقِّ غـنچـه‌های دل افـسـردۀ یـتـیـم            چون او، کسی مراقبت و مادری نکرد

بـعـد از امــام آیـنـه‌هـا، بـا کـلام نـــور            هیچ آفـتاب، این همه روشنگری نکرد

هـمراه کـاروان اسـیران، خـدای صبـر            کاری به جز رسالت و پیغمبری نکرد

جز او، که بود شاهد محمل‌نشین، کسی            دیـدار، تـازه، با گـل خاکـسـتری نکرد

در سایه‌بان محمل غم، با هلال خویش            جز صحبت از شکوه و بلند اختری نکرد

ویـرانه بود و دربه‌دری، باز لحـظه‌ای            غـفـلت ز حـال لالـۀ نـیـلـوفـری نکـرد

یادش، هماره مظهر عزّت‌مداری است            نامش، هـمیشه بر لب ایّام جاری است

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : مهدیه اکبری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

چه رنـج‌ها که به پیـشـانی تو دیده نشد            که غـم برای کسی جز تو آفـریده نشد

چه بغض‌ها که گلوی تو را فشرد ولی            صدای شکوۀ تو لحظـه‌ای شـنـیده نشد


دلـی نـبـود کـه هـم‌رزم تـیـغ‌هـا نـشـود            گلی نمانـد که با دست زخـم چـیده نشد

به استواری لحـن تو در حـماسه قـسم!            به قامتت که دمی زیر غـم خمیده نشد

قسم به صبر! به داغی که تازه است هنوز            دلی صبـورتـر از زینب آفـریـده نـشـد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

چه بغض‌ها که گلوی تو را فشرد ولی            صدای گریۀ تو لحـظـه‌ای شـنـیده نشد

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : مثنوی

تـو ای پـایـنـده پـیـغـام آور خـون            که بعـثت یـافـتی از سنگـر خون

کـتـاب سـیـنـه‌ات سـرمایه عـشـق            به هـر آهـت هـزاران آیه عـشـق


نـبــوّت را چــراغ مـکـتـبـی تــو            حسـیـنی یا حـسـن، نه زیـنـبی تو

کــلام عـشـق را حُـسـن خـتـامـی            وفـا را هـم پـیـامـبـر هـم امـامـی

قـیـامـت کـرده‌ای در اسـتـقـامـت            پـنـاه آورده بـر صـبـرت امـامـت

چو در دامـان مـقـتــل پـا نـهـادی            امــام صـابــران را صـبــر دادی

اگر گـاهـی به ره وامـانـده بودی            وگر یک لحظه از پا مانده بودی

شرف، مردی، شهامت، کُشته می‌شد            امـامت نه، امامـت کـشـته می‌شد

ألا انــوارِ تـوحــیــد از چـراغـت            به دل یک روزه هفتاد و دو داغت

گریبان چاک، شادی از غم توست            زمـان آئـیـنـه دار مــاتـم تــوسـت

به جز تو ای زجام گریه سرمست            که قـربـانی گـرفـته بر سرِ دست

تو در دریای خون خورشید جُستی            تو گـل را با گـلاب اشک شُستی

سرشکت پاکـبـازی را وضـو داد            خـدا دانـد که خــون را آبـرو داد

صلاة اللـیل را بـنـشـسته خواندی            خدا را از درون خسته خـوانـدی

حسین آن کز قـیـامش شد قـیامت            به پیـش تـیـر دشـمن بست قـامت

چـو شد آمـاده بـهـر جـان فـشانی            تو را فـرمـود ای زهـرای ثـانـی

که ای از خود تهی از عشق سرشار            مرا هـم در نـمـاز شـب به یاد آر

تو خـون باغ هـفـتـاد و دو داغـی            تو شـبـهـای اسـارت را چـراغـی

تـو پــیـغــام آور خــون خــدائــی            تو فـریـاد خـمـوشـان را صـدایی

تو در بـنـد اسـارت شرزه شیری            که گـفـته تو اسـیـری؟ تو امـیری

امـیـر شـهـر کـوفـه شـد اسـیـرت            زبون و کوچک و خوار و حقیرت

تو شهـر کوفه را تسـخـیر کردی            تـو شـاه شـام را تـحـقـیـر کـردی

تو پـیـمان بـسـته بـودی با بـرادر            کـه هـمـگـامـی کـنی تا گـام آخـر

به اشک چشم گـریـان تو سوگـند            به سـوز آه ســوزان تـو سـوگـنـد

به سقّایی که آبش دادی از اشـک            به آن چشم و به آن دست وبه آن مشک

بـه سـرهـای جـدا در مـقـدم یــار            به پـاهـای پـر از گـلـبـوسـه خـار

به مـاهـی که فـراز نی عیان بود            به خورشیدی که دورت سایه بان بود

به قرآنی که از تو جان و دل برد            به لبهایی که چوب خیزران خورد

سرشـکی تا که زنگ دل بـشوئیم            زبـانـی غـیـر یـا زینب نـگـوئـیـم

مرا بهـتـر ز دنـیا و ز عـقـبـاست            که در محشر بگویی میثم از ماست

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها (زبانحال)

شاعر : غلامحسین تمدن نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

من زیـنـبـم که رنـج فـراوان کـشـیده‌ام            بـس رنـج ها ز دشمـن قـرآن کـشـیده‌ام

من زینـبم که قامت همچـون کـمان من            باشد نشان، ز بس غم هجران کشیده‌ام


من زینـبـم که از سـتـم خـصم بـد مَنِش            جور خـزان به فـصل بهـاران کشیده‌ام

من زیـنـبم که یکّـه و تـنهـا به قـتـلـگاه            بر سیـنـه، جـسم شـاه شهـیدان کشیده‌ام

من زینـبم که از وطـن خود به کـربـلا            رنـج سـفـر به شهـر و بیـابـان کشیده‌ام

من زینبم که خصم جفا پیشه رابه دهر            با تـاج و تخـت، جـانب نیـران کشیده‌ام

من زینبم که بهر حـفاظت، ز دین حق            ظلـم و جـفـا ز دشمن یـزدان کـشـیده‌ام

من زینبم که بهر یتـیـمـان خـون جگـر            هر لحـظه آه، از دل سوزان کـشـیـده‌ام

من زیـنـبـم که کـنج خـرابـه، رقـیّـه را            مانـند گُـل به سیـنـه و دامـان کـشـیده‌ام

مـن زیـنــبـم کـه کـاخ یــزیـد پـلـیـد را            با خطبه‌های خویش به ویران کشیده‌ام

مـن زیـنـبـم که بـر سـر نعـش بـرادرم            جانـسوز نالـه از دل و از جان کشیده‌ام

من زینبم که در صف گرمای رستخیز            حاجت روای «فائق» هجران کشیده‌ام

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ زیرا در احتجاج امام سجاد با ابن زیاد که آن ملعون میخواست شهادت سیدالشهدا را به اسم خداوند و روزگار تمام کند امام زین العابدین پاسخ دادند شما او را کشتید نه ... ضمن اینکه مصرع دوم بیت اول نیز دارای سکت در وزن شعر بود

من زیـنـبـم که رنـج فـراوان کـشـیده‌ام            بسـیار سـتم ز گـردشِ دوران کـشیده‌ام

من زینـبـم که از سـتـم چـرخ بـد مَنِش            جور خـزان به فـصل بهـاران کشیده‌ام

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها (زبانحال)

شاعر : حسن فولادی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : غزل

مـنـم زینب که بـر جـان آذرم ریخت            فـلک اسـپـند غـم بر مجـمـرم ریخت

نـهـال بـاغ تــوحــیــدم کـه ایـن سـان            خزان جور و کین، برگ و برم ریخت


من آن طفلم که خوناب از دو چشمش            ز داغ مـرگ زهــرا مـادرم ریـخـت

سـپـس در کـوفه در مـحـراب مسجـد            فـلک گَـردِ یـتـیـمـی بـر سـرم ریخت

به یـثـرب مجـتـبی مـسـمـوم کـین شد            به جان در آن مصیبت اخگرم ریخت

مــنـم طــاووس زرّیـن بـال یــثــرب            که در کـرب وبـلا بال و پَـرم ریخت

بـه خـاک تـیـره هـفـتـاد و دو پـیـکـر            ز کـین، یاران از گـل بهـتـرم ریخت

ز جــور حــرمــلـه در پــیـچ و تـابـم            که تیرش، خون حلق اصغرم ریخت

تــنـم مــانــنـد نـی شـد زرد و لاغــر            شـرار طعـنه بس بر پـیکـرم ریخـت

مــنــم پـــروانــه شـــمــع شـــهــادت            که بر فـرق عـدو خـاکـسـترم ریخـت

بـه «فـولادی» عـنـایت کـرد زیـنـب            به ساغـر آب حـوض کـوثـرم ریخت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد؛ موضوع سنگ جشن و شادی خندیدن و ... در شام بود نه در کوفه و براساس کتب معتبر تاریخی همچون: الفتوح ج ۵ ص ۱۲۱؛ أمالی مفید ج ۳۸ ص ۳۶۷؛ اللهوف ص ۱۳۰؛ مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۱۱۶؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۴۶؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۰۹؛ جلاءالعیون ص ۵۹۳؛ بحارالأنوار ج۴۵ صص ۱۰۹و ۱۶۴؛ منتهی‌الآمال ص ۴۸۵؛ قمقام ص ۵۱۶؛ نفس‌المهموم ص ۳۵۳؛ مقتل امام حسین ص ۲۲۳؛ مقتل مقرّم ص ۲۹۹؛ مقتل جامع ج ۲ ص ۴۳  و.... در شهر کوفه مردم پشیمان شده و گریه زاری می‌کردند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید. ضمنا در شهر شام هم جشن و \ایکوبی بوده است نه سنگ افشانی و ...

کـمـانـی شـد قـــدم در کـوفــه و شـام            به سر بس سنگ از بام و درم ریخت

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در کوفه

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

زلف عفاف، رشتۀ دامان زینب است            آیـات صبـر، پـایۀ ایـمـان زینب است

ایـثـار و پـاکـدامـنی و عـزم و اقـتدار            این چار، درسِ طفلِ دبستان زینب است


حـبـل المتـیـنِ قـافـله‌سـالار عـاشـقـان            تا روز حشر، موی پریشان زینب است

گـل زخـم‌های پیکـر صد پـارۀ حسین            آیـات بـی‌شـمـارۀ قـرآن زیـنـب اسـت

سرهای نوک نیـزه همه دسته‌های گل            تن‌های پاره پاره، گلستان زینب است

آن نیزه‌ای که خصم به قلب حسین زد            زخمش هنوز بر دل سوزان زینب است

بـا یـاد صبح یازدهـم، صبح بی‌حسین            هر روز صبح، شام غریبان زینب است

وقتی که گفت بـا سپه کوفـه “اُسکُتوا            دیـدنـد کـائنات بـه فرمان زینب است

وقـتی رقـیـه را بـه ره شـام مـی‌زدنـد            دیدم حسین، دست به دامان زینب است

یاللعجـب مگـر که قـیـامت بـه پا شده            بر نیـزه آفـتـاب درخـشان زینب است

روز جـزا بـهانـۀ شیـعـه بـرای عـفـو            خون حسین و دیدۀ گریان زینب است

هر کس که پا نهد به عزا خانۀ حسین            بر او کرم کنید که مهمان زینب است

تـا آفـتـاب بـذل کـنـد نـور خـویـش را            میثم هـمیشه بـنـدۀ احـسان زینب است

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : قصیده

کیست بعد از فاطمه بانوی والا، زینب است            آنکه ما را جمع کرده دور مولا زینب است

کیست آنکه ارث از مادر بزرگش بُرده است            آنکه او را چون خدیجه خواند طاها، زینب است


احترامش بر همه واجب به دستور خداست            کیست بانوی دو عالم بین زنها زینب است

در رسالت از همه پیغمبران پیروز تر            می‌توان گفتا رسول آل زهرا زینب است

زینتِ دوش نـبـی بـاشد حـسین فـاطمه            زینتِ نام علی، محبوبِ بابا زینب است

از جلال فـاطمه چـیزی ندارد کم یقـین            بـی گـمـان آئـیـنـۀ ٱم أبـیهـا زینب است

چون حسن یکتاست در حزن و بکاء و حلم و صبر            با حسینش در مسیر عشق، همتا زینب است

کربلا از منظرِ دین، قلب تاریخ است و بس            ایستاده آنکه در دینش سراپا زینب است

کوهِ صبرش گر بخوانم باز نامی نارساست            حضرت ٱم المصائب، کنز الأسما زینب است

داستان راستان نیـنـوایش خـواندنی‌ست            راست قامت تر ز هر بانوی عظما زینب است

بُرده حتی حضرت ارباب بر سـقّا پـناه            آنکه داده آبرو حتی به سقّا زینب است

داغ هفتاد و دو تن دیدن ولی شاکر شدن!            آنکه کرده قتلگه را چون مصلّا زینب است

این کرامت چیست، او بارِ امامت میکشد!            کیست آنکه مانده تا محشر معمّا زینب است

تازیانه خوردن و دم بر نیاوردن ز چیست؟            آخرِ ایمان و مردی در دو دنیا زینب است

روی نیزه در برِ هجـده سرِ از تن جدا            آنکه میخواند بلا را جمله زیبا زینب است

میکند کاخ ستم را زیر و رو با خطبه‌اش            آنکه سازد خصم را رسوای رسوا زینب است

چون به کوفه صوت حیدر شد بلند از حنجرش            حاضران گفتند این مولاست، اما زینب است

از حـرم تا قـتـلگه، تا کوفه، تا شام بلا            آنکه هستِ خویش را دیده به یغما زینب است

العجب یارب از این صبر و بصیرت، این وفا            استقامت میوۀ شیرینِ هر یا زینب است

میشود قامت کمان، اما نیـفـتد پرچـمش            رهبرِ مردان، علمدار سَبایا زینب است

راستی مردانِ مرد اهل حـریم زیـنـبـند            کشتگان وصل را مسئولِ امضا زینب است

هر پرستوی مهاجر را که دیدی سینه سرخ            در حقیقت کشتۀ فرزند زهرا زینب است

دشمنانش خواستند از غِیظ تخریبش کنند            باز آنکه ماند در تاریخ بر جا زینب است

اینهمه دارد مقـام و اینهـمه دارد شرف            باز هم عبد سراپا در مصلا زینب است

جلوۀ یا نور و یا قدّوس میدانید کیست؟            در دل محرابِ خود نورِ مُجلّا زینب است

آخرین سوغات او از کربلا یک پیرهن            کشتۀ یک کهنه پیراهن به معنا زینب است

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام الله علیها در وقایع بعد از عاشورا

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

کهکـشان گردی ز راه زینب است            نـور خـورشید از نگاه زینب است

هر کسی که شد حـسیـنی در جهان            ســیـنـه‌اش آرام گــاه زیـنـب اسـت


گـریه و سیـنـه زدن در روضـه‌هـا            هـدیـه‌ای از پـیـشـگـاه زینـب است

سر پـنـاه عـالـمی کـرب و بـلاست            کـربـلا خـود در پـنـاه زیـنب است

جـنّـت از لـبـخــنــد او آمــد پــدیــد            آتـــش دوزخ ز آه زیــنــب اســـت

غـــم غـروب طـاقـت او را نــدیــد            هر چـهـل مـنـزل پگاه زینب است

دست او بستند و دستش بسته نیست            این اسـارت رزمـگـاه زیـنب است

یک رقـیـه یک سکـینه یک ربـاب            ایـن تــمـامـی سـپــاه زیـنـب اسـت

گـرچه از پـهـلـو دمـیـده روی نـی            شب نـگـهـبان باز مـاه زینب است

انـقــلاب مـعــجــرش بـیــداد کــرد            چــادر پـــاره گــواه زیـنـب اســت

سـایـه‌اش را هـم نـدیـده هـیـچ کس            حـجـب عـفـت در پـناه زینب است

گرچه شد ویـران نشین چندی ولی            عـرش اعـظم جـایگـاه زینب است

مـجـلـس شـام و شراب و خـیزران            تـشت زریـن قـتـلـگـاه زینب اسـت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی و عدم رعایت شأن حضرت زینب سلام الله علیها حذف شد

مـو سـپـیـدی‌اش مـیـان شـهـر شـام            شـاهــد روز ســیــاه زیـنـب اسـت

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام الله علیها در وقایع بعد از عاشورا

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

هر‌کس که دل ازخویشتن کنده‌است‌ اینجا            در دام دلــدار ازل بـنـد اسـت ایـنـجا

از جان‌نـثاری‌های مجـنون دور لیلی            پیـداست نرخ عاشـقی چند است اینجا


قـد زلیـخـا خـم شده از هجـر یـوسف            اما هـمین قـد؛ کـوه الـونـد است اینجا

زینب حسین است و حسینش نیز زینب            عاشق به معشوقش همانند است اینجا

دیبای زهـرا دوخـتـه صبـر و حماسه            بر قـامت زیـنب بـرازنـده است اینجا

اُم‌المصائب مادری کرده است غم را            جام بـلا شیـرین‌تر از قـند است اینجا

هر روضۀ جانسوز او درس است، آری            غمنامه‌اش،غمنامه نه؛ پند است اینجا

او در اسارت با کلام افـشاگری کرد            آزاد‌زاده است او، نه در بند است اینجا

پای اسیری‌اش خدا بگریست، هر چند            روی لـبـان حـرمـله خـنده است اینجا

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

خورشید و کهکشان شده حیران معجرت            ای نـور محـض یاور تو هست داورت

وقتی که مو به مو به علی مو نمی زنی            باید شویم لشگـری از جَـون و قـنـبرت


هر وقـت پای درس عـلی ما رسیـده ایم            انگـار می رسـد دل مـا تا به محـضرت

اعـجـاز خـطـبهٔ تـو چـو آغـاز می شـود            حس می کند عدو به رگش برقِ خنجرت

تا حال کس ندیـده تو را قـد خـمـیده، آه            تا حـال کـس نـدیـده تو را بـی بـرادرت

حال غـم تو را فـقـط حـس کرده فاطمه            میزد چو دست و پا جگرت در برابرت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛  مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن و مغایرت با روایت های معتبر است ؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

«روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار»            خون‌ گریه کرد محمل از آن ضربه سرت

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام الله علیها در وقایع بعد از عاشورا

شاعر : سیده تکتم حسینی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

صبرت از پای درآورده شکـیـبایی را            ای که سوزانده غمت لالۀ صحرایی را

دل به دریا بزند هر که دلش بی‌تاب است            تو به صحرا زده‌ای آن دل دریایی را


داغت آنقدر زیاد است که غم کرده علَم            در دل سـوخـته‌ات خـیـمـۀ تـنهـایی را

دیـده‌ای آنچه تمـاشا نـشود با هر چشم            و کسی جز تو ندید آن همه زیبایی را

دم به دم خطبۀ غرّای تو تیغ علوی‌ست            بر سر انداخـتـه‌ای چـادر زهـرایی را

قلم از لحن تو سرمشق متانت برداشت            از تو آموخت سخن، شیوۀ شیوایی را

آه ای سنگ صبـور دل بی‌تـاب رباب            بــاز آرام بـخــوان نـغــمـۀ لالایـی را

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام الله علیها در وقایع بعد از عاشورا

شاعر : مجید تال نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

با دست بسته است ولی دست بسته نیست           زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست

هـرچند سربه زیر... ولی سرفـراز بود           زینب قیام کرده چون از پا نشسته نیست


زینب اسیـر نیست دو عـالم اسیر اوست           او را اسیـر قافله خواندن خجـسته نیست

رنج سفر، خطر، غـم بازار، چشم شوم           داغ سه ساله دیـده ولی باز خـسته نیست

حتی اگر به صورت او سنگ می‌خورد           هیهات بند معجرش از هم گسسته نیست

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام الله علیها در وقایع بعد از عاشورا

شاعر : جواد محمد زمانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

سبز است باغ نافـله از باغـبانی‌ات            گل کرد عطر عاطفه با مهربانی‌ات

در سایه سار هـمـدلی‌ات بود آفـتاب            روشن شد آب و آینه با همزبانی‌ات


ای انـتـشار صبح از آفـاق جـان تو            ای چشمه سار نـور، دلِ آسمانی‌ات

هر گل به باغ، دفتر تقریر فقه توست            هر بـلبـلی مفـسّر نهـج المـعـانی‌ات

حتی در آن نماز شبی‌که نشسته بود            پـیـدا نـشـد تـشهـدی از نـاتـوانی‌ات

ای آنکه صبح کوفه ز رزم تو شام شد            ای افـتخـار، آینۀ خـطبه خـوانی‌ات

آیا شـکـست خـطـبۀ پـولادی تـو را            بر نیـزه آیـه‌های گـلِ نـاگهـانی‌ات؟

از بس ز کـودکی غـم و داغ دیده‌ای            چـشم کـسی نـدیـد گـل شادمـانی‌ات

از آن سری که در طبق آمد شبی بگو            لبـریـز بوسه بـاد لب خـیـزرانی‌ات

ای زن! به عصر بردگی ما نهیب زن            با شور عـزّت و شـرف آرمـانی‌ات

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ عباراتی همچون عبارت آواره خواندن حضرت زینب در شأن اهل بیت نیست!!

از بس به خار زار غم آواره بوده‌ای            چـشم کـسی نـدیـد گـل شادمـانی‌ات

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام الله علیها در وقایع بعد از عاشورا

شاعر : سما روشنائی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

آسمان بی‌شک پُر از تکبیرة‌الاحرام اوست           غـم همیشه تـشنۀ دریـای نا آرام اوست

اوج تـفـسـیـر تـمـام آیـه‌هـای عــاشـقـی           در میان خطبه‌های کربلا تا شام اوست


مثل نام مـرتضی بعد از پـیـمبر دیـده‌ام           هرکجا نام حسین آمد، پس از آن نام اوست

چشم‌هایش هیچ چیزی غیر زیبایی ندید           ما رأیت... اولین و آخرین پیغام اوست

شیعه بی‌تردید بی‌زینب به پایان می‌رسید           در دل ایمانی اگر داریم از اسلام اوست

از نجف تا کربلا موکب به موکب می‌روم           هر کجا پا می‌گذارم سفرۀ اکرام اوست

کـربـلا پـایـان پرچـم داری زینب نبـود           تازه‌ این آغاز خـتم سورۀ انـعـام اوست

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام الله علیها در وقایع بعد از عاشورا

شاعر : بشری صاحبی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

ببین در مشرق نیزه طلوع مه جبین‌ها را           و بشنو نغـمۀ قرآن مقـطوع الوتین‌ها را

ببار ای آسمان كه دختران آفتاب از حجب           به روی چهره می‌گیرند ابر آستین‌ها را


نمیخواهد بتابد بر زمین خورشید از آن هنگام           كه دیدی بر تن صحرا، تنِ تنهاترین‌ها را

دل سنگ كنار جاده از غم آب شد تا خواست           ببوسد زخم‌های پای آن محمل نشین‌ها را

اگرچه داغ تلخی دیده‌ای اما به لب داری           همان شیرینی شكراً لرب العالـمین‌ها را

چه نقش یا حسینی بر عقیق قلب تو حك كرد!           خـدا از اعتبار انداخت بازار نگین‌ها را

تو هم مثل حـسینت آیۀ إنـا فـتـحـنـایی...           كه عشقت فتح كرده قلب‌ها و سرزمین‌ها را

به آتش می‌زنـد پـروانۀ شـمـع دمشق تو           كه با خون خودش پاسخ دهد هل من معین‌ها را

به من یك جرعه از صبرت بنوشان و دعا كن تا           بـیـایـم پا به پای مـاتـم تو اربـعـیـن‌ها را

: امتیاز